بیچاره پاییز!

ساخت وبلاگ
یه روز نوجوونی هامون رو لا به لای نیمکتای مدرسه جا میذاریم و با اولین جوش روی صورتمون بزرگ میشیم. موهای مشکیمونو میون کلی استرس جا میذاریم و پا به زمستونی ترین سالهای عمرمون میذاریم. هروقت با خنده به آقاجون میگفتم پس دندونات کو؟ میگفت جاشون گذاشتم، یه جایی میون قهقهه های جوونیام. یه روز موقع بالا رفتن از پله هایی که هرروز بالا پایینشون میکردی، میبینی بدجور بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 192 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

تو درختی! خودت نمی‌دانی دخترِ چشم زاغِ مو مشکی مطمئن باش بعدِ هر باران تکیه گاهِ هزار گنجشکی مطمئن باش بعدِ این باران... مطمئن باش چتر این مردی مطمئن باش! چون که من را هم اتفاقا تو مطمئن کردی! | میثم بهاران | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 206 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16


روی شب را باید بوسید

همه را به خواب می‌برد

تا آن هایی که دارندش به بوسه‌های یواشکی...

و آن هایی که ندارندش

به گریه های یواشکی‌ شان مشغول شوند...!


| مسلم علادی |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 215 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

اگر می توانستم بهار را مثل پیراهنی به تن کنم دوباره به دهکده بر می گشتم و با دسته گلی در دست همراه مادرم به خواستگاریت می آمدم اگر می توانستم بهار را مثل پیراهنی به تن کنم می دانستم چه کارهایی بکنم که مرا دوست بداری به آبی چشم هایت مروارید می ریختم چمن را زیر پایت پهن می کردم اما افسوس نمی شود از بهار، پیراهن برید نمی شود پرنده و ترانه را قیچی کرد سوزن در بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

"معشوقه" گری هایم همیشه با دیگر "معشوقه"ها فرق داشت. وقتی سرش درد میکرد نه " عزیزم چرا مواظب خودت نبودی؟" حواله اش میکردم نه براش قرص میبردم. بجاش لامپ اتاق رو خاموش میکردم، سرشو میذاشتم رو پاهام، دستمو میکشیدم لا به لای موهاش و همون ترانه مورد علاقه اش رو زیر لب براش لالایی وار میخوندم. روزهای بارونی به جای اینکه به زور چتر بگیرم رو سرش و بهش همش گوشزد کن بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 190 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16


یک نفر گفت خدا کاش که عاشق بشوم

شد و در پیچ و خم عشق خدا را گم کرد


| سید تقی سیدی |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

زن ها به جنگ نمی روند فقط موقع خداحافطی با نگاه شان به مردها می گویند زنده بمانید و برگردید خانه ای برای آرام گرفتن قلبی برای دوست داشتن و امیدی برای بزرگ شدن در انتظار شماست و همه مردها برای برگشتن به خانه است که می جنگند حالا یا با خستگی های شان  یا با دشمن! | لطیف هلمت / ترجمه: رسول یونان | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 210 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

دوستت دارم و همین غمگین ترم مى کند  وقتى که نمى توانم چهار فصل جهان را بر شانه هاى تو آواز بخوانم وقتى که بادى  برگ هایت را از من مى گیرد... درخت بالا بلند من! باور کن این همه خواستن غمگین است  براى پرنده اى که از کوچى به کوچ دیگر  پرواز مى کند... | مریم ملک دار | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

دلم نیامد این ها را نگویم و سال را تمام کنم...می دانی بحث سال و ماه و روز نیست بحث زندگی است اینکه هر چقدر پیش می رود غافلگیر ترت می کند بحث هیچ است و همه چیز اصلا بحثی نیست چون هیچ چیز مطلق نیست... " هرگز " و " ابدا " و " باید " حرف مفت است حرف حرفِ " احتمال " است و " شاید " شاید که بلوغ همین باشد رسیدن به اینکه اصرار به قطعیت در این زندگی حماقت محض است. بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

همان چوب ِکوچک ِدارچینی که لحظه‌ ی آخر درون ِچای می‌ اندازی . همان شماره‌ ی ناشناسی که لحظه‌ ی آخر به زنگش پاسخ می‌ دهی  همان عکسی که در لپ تاپت پنهان می‌ کنی ولی دور نمی‌ ریزی پیراهنی که دکمه‌ اش را ندوخته‌ ای اما نمی‌ توانی از پوشیدنش منصرف بشوی  من تمام آنها هستم نخواستنی‌ هایی که ناگهان نمی‌توانی از دوست داشتنشان صرف‌نظر کنی! | حمیده هاشمی | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:16

نامش برف بود... تنش برفی قلبش از برف و تپشش صدای چکیدن برف بر بام های کاهگلی... و من او را چون شاخه ای که زیر بهمن شکسته باشد دوست می داشتم... | بیژن الهی | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 200 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 13:04

یکی باید چشم های آدم را دوست داشته باشد، و یکی باید صدای آدم را دوست داشته باشد و یکی دست هایش را و یکی لبخندهایش را و یکی باید آن طرز قدم برداشتنِ آدم را و یکی باید آن طرز سر خم کردنش را... یکی باید آن طرز کوله پشتی بر کتف انداختن آدم را دوست داشته باشد، و یکی عطرش را... یکی باید آن طرز سلام کردن آدم را، و یکی باید آغوش آدم را و یکی باید آن بوسه های بی هوا را، و یکی باید چشم های آدم را، نه؛ چشم ها را که گفته بودم، یکی باید نگاه های آدم را دوست داشته باشد و همه ی اینها باید یک نفر باشند؛ فقط یک نفر... | مهدیه لطیفی | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 192 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 13:04

چقدر پاهای کوچکت به تو می‌ آیند وقتی در بزرگراه قدم می‌ زنی و ناخواسته پل‌ های عابر پیاده را هوایی می‌ کنی از خانه به خیابان می‌ آیی بی اینکه بدانی زنان زیبا چه بلایی بر سر جهان می‌ آورند پس طوری از پله‌ها پایین بیا که قیمت دلار بالا نرود بگذار واقعیتی را با تو در میان بگذارم در خاورمیانه مردها یا عاشق می‌شوند یا انقلاب می‌کنند حالا بگو سهم من از تو از سرزمینی که برای آن جنگیده‌ ام چیست؟ | حامد یعقوبی | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 13:04

صدای برخورد موج ها به سطح سخت صخره هارو میشنید، خیسی آب دریا رو با پاهاش لمس میکرد، بوی شرجی دریا لای تار به تار موهاش پیچیده بود، ولی نمیتونست آبی دریارو ببینه. حتی هیچ تصوری از رنگ آبی توی ذهنش نداشت. سرشو روی شونه های من گذاشت و گفت:«گفتی دریا آبیه؟ آبی یعنی چه رنگی؟ دریا اصلا چه شکلیه؟». بعد شروع کرد پاهاشو که از لبه ی صخره آویزون بود توی آب تکون دادن. دستشو توی دستم گرفتم و آروم روی موهاش کشیدم. گفتم:«سطح دریا مثل روی موهای تو پر از موجای کوچیک و بزرگه. وقتی طوفان بشه، دریا پر میشه از موجای ریز و درشت. مثل وقتی که موهاتو باز میکنی و باد لا به لای امواج موهات میپیچه». بعد دستشو لای موهاش بردم و ادامه دادم:«ولی زیر سطح دریا آرومِ آرومه، پر از آرامشه. مثل وقتایی که اندازه ی یه قرن خسته م و موهاتو روی صورتم میریزم و چشمامو میبندم. ماهیا دنبال آرامشن، بخاطر همینه که زیر آب زندگی میکنن» بعد دستمو لای موهای موجدارش حرکت دادم و گفتم:«دستای من ماهی دریای موهاتن، تشنه ی آرامش عمق دریاتن». رد موهاشو تا روی شونه هاش دنبال کردم و ادامه دادم:«رودها به دریاها میریزن، دریاها میرن و میرن تا به اقیانوس برسن، دریای موهای تو ولی از پشت گردنه ی گوشهات عبور میکنه و بعد، از روی آبشار گردنت، روی شونه هات آروم میگیره». بعد از اون هربار که میخواست دریارو به خاطر بیاره، دستاشو لا به لای موهاش حرکت مید بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 13:04


افسردگی به خسته دلی از زمانه نیست

افسرده آن دلی ست که از هم نفس گرفت


| فاضل نظری |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 202 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 13:04

همیشه در ابراز احساساتم مشکل داشتم! مثلا هیچوقت نمی‌توانستم جلوی کسی گریه کنم. نمی‌توانستم به کسی بگویم دوستش دارم. گاهی حتی نمی‌توانستم به مادرم بگویم دلم برایت تنگ شده و در آغوشش بگیرم... شیرین اما عالی بود. به احساساتش غبطه می‌خوردم.‌ وقتی شاد بود با تمام وجود می‌خندید. آنقدر می‌خندید که فکر می‌کردی جز سرخی لب‌هایش هیچ رنگی نمی‌تواند در دنیا وجود داشته باشد! وقتی غمگین بود به راحتی می‌گریست. طوری اشک می‌ریخت که می‌شد تمام گناهکاران جهان را غسل تعمید داد. یک بار که در بغلم گریه کرد فهمیدم در برابر عظمت اشک‌هایش آغوش کوچکی دارم... هرچیزی زمانی دارد. حتی دوستت دارمی که دیر گفته شود به درد هیچکس نمی‌خورد. زمان من گذشته بود! گریه‌های عقب افتاده‌ی زیادی داشتم. اشکهای زیادی در چشم. بغض های زیادی در گلو و دردهایی که با دست هایشان قلبم را فشار میدادند.‌‌.. کاش می‌توانستم گریه کنم. کاش یک امشب را جای شیرین بودم! با همان رهایی در گریستن، با همان چشم های مشکی عمیق، همان چهره‌ی مهربان شرقی، که حتی بعد از گریه هم وحشیانه زیباست... | اهورا فروزان | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 195 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 16:40


شالت تمام شد،

بافتم؛

نمی دانم چند گره دارد

اما هر بار که باد بوزد

چندین هزار بوسه

دور گردنت خواهد پیچید !


| منیره حسینی |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 219 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 16:40


تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت

رود رفت اما، مسیر رفتنش را جا گذاشت


| فاضل نظری |

بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 192 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 16:40

رنگ شب به موهایم زدم روز پاکش کرد رنگ بهار به خودم زدم پاییز آمد و پاکش کرد شادی رنگ خودش را بر من زد ناامیدی آمد و پاکش کرد رنگ غرور را بالا کشیدم که ترس آمد و پاکش کرد تنها رنگی که وا نرفت و پاک نشد رنگ دوست داشتن بود... | شیرکو بیکس / ترجمه: محمد مهدی پور | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 197 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 16:40

«... هیچکس نمی‌توانست به عمق چشمهاش پی ببرد و من این را از همان اول دریافتم. اما جوری تربیت شده بود که رفتارش با دیگران تفاوت داشت. دنیا را جدی‌تر از آن می‌دانست که دیگران خیال می‌کنند. آن شب فکر کردم از ترس دچار این حالت شده اما بعدها به اشتباه خودم پی بردم و دانستم که درک او آسانتر از بوئیدن یک گل است، کافی بود کسی او را ببیند. و من نمی‌دانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟آیا کسی می‌توانست بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می‌کند؟ آدم پر می‌شود. جوری که نخواهد به چیزی دیگر فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد، و هیچ گاه دچار تردید نشود. نه. او با همان پالتو بلند و بلوز دستباف زبر و پاپاخ کهنه، تنها ظاهر را نداشت. این پوشش‌ها را که از تنش برمی‌داشتنی، آفتابت طلوع می‌کرد.» | سمفونی مردگان / عباس معروفی | بیچاره پاییز!...
ما را در سایت بیچاره پاییز! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cofe-sher1 بازدید : 199 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 16:40